او رفت و با خود برد خوابم را دنیا پس از او قرص و بیداریست دکتر بفهمد یا نفهمد باز عشق التهاب خویش آزاریست ،جدی بگیرید آسمانم را من ابتدای کند بارانم ،لنگر بیندازید کشتی ها ،آرامش ما قبل طوفانم ،من ماجرای برف و بارانم شاید که پایی را بلغزانم، آبی مپندارید جانم را جدی بگیرید آسمانم را ،آتش به کول از کوره میایم باور کنید آتشفشانم را ،"""میخواستم از عاشقی چیزی ، با دست خود بستن دهانم را""" ،من مرد شب هایت نخواهم شد از بسترت کم کن جهانم را ، رفتم بنوشم اشک خود را باز مردم شکستن استکانم را....
نظرات شما عزیزان:
|